147

تنها بدی اینجا اینه که نمیتونی گوشی رو برداری به یکی زنگ بزنی چند دقیقه از هر دری حرف بزنی و بعدش بدون اینکه بدونی چرا زنگ زدی، قطعش کنی و بری پی زندگیت

147...

حتی اونی که هر روز شده یک وقیقه هم باهاش حرف میزنی، همه زندگی رو بهت نمیگه. 147...

به نظر میاد آدما فقط به دلایل خاصی دور و برت میمونند.

به نظر من میشه گفت که

بهت نیاز دارند

بهت نیاز خواهند داشت

داری بهشون میرسونی

ازشون پایین تری

به محض اینکه حس کنند ازشون رد کردی، حسادت ها شروع میشه

به محض اینکه به تمام خواسته هاشون جواب مثبت ندی، نه همه فقط یکیشون، دیگه آدم بده داستانی

147...

وقتی به زور و مهمتر، دوز و کلک، تنهایی اونو گرفتی برای خودت، فکر همه جاشو کرده بودی.کمتر از یک ماه قرارداد تموم میشه و تا بهت پیام ندادم، هیچ حرفی نزدی که با همون مبلغ بشینی.حالا هم ک پیام دادم جوری مینویسی که بدهکار بشم.دنیا جای گوجکیه و ما آدمها به نفسی بندیم، برای چهار تومن ک حق نیست یا نبوده، زور اضافی نزن.سعی کن درست تلاش کردن رو یاد بگیری نه اینکه با گرفتن حق بقیه و در شرایط تلاش برابر، افزایش درآمد داشته باشی.شماهایی که صف اول روزه و دعا هستید، قطعا خدا دارید، ولی در عجبم که چقدر خدای ماها با هم فرق داره.خدایی که ما میشناسیم محورش بر محبت و مهربانیه، نه سودجویی 147...ادامه مطلب

وقتی همه جوره هواست بهش هست، انتظار داری در انتخاب کلماتش دقت کنه

مگر اینکه واقعا فکر کنه دار هبهترین کار رو میکنه

مراقب باشیم هر چیزی رو به زبان نیاریم.

آدمها کلمات رو فراموش نمیکنند، جملات که دیگه خدا داند چه میکنه با روح و روانشون

147...

امروز آقا تقریبا سه ماه و دو روز رو تموم کرد (3 ساعت مونده)

از خدا میخوام که تمام حرف هایی که امشب من و مادرش با هم زدیم، به سمت خوشی بره.

خدایا!

ما تو این دنیا فقط خودتو داریم و کمکون کن که همیشه با هم باشیم و بتونیم برای همیشه ، پا به پای هم، پشتیبانش باشیم و بهترین ها رو براش فراهم کنیم.

147...

مقایسه وقتی درسته که در همه زمینه ها به طور همزمان باشه نه اینکه فقط در موردی که شما دوست داری 147...

فکر کنم اون سر عادت بهم زنگ‌ میزنه

وگرنه هر وقت بیار میشد نتشو باز میکرد

بلکه یه بار من دلم میخواست بی وقت صداشو بشنوم.

خیلی از این یه بارها دلم خواست، اما همیشه بسته بود.

147...

بیشتر از سه دهه است ک نوروزو یادمه، چه کودکی هایی ک لباس نوهامونو میپوشیدین و با گرفتن یه عیدی هرچند خیلی کوچک، خوشحال و راضی بودیم، چه سالهای دلتنگی، و چه سالهای خوش.

همه نوروزا هرچ بودن گذشتن، اما ما سعی کردیم ازشون یاد بگیریم،

رسم زندگی

تجربه ها

معنی خوبی و بدی

احترام به بزرگتر

حجب و حیا

و خیلی از موارد دیگه ای که همشون بر میگردن به مورد اول.

این روزها هیچی به مورد اول برنمیگرده

147...

فکر کنم اون سر عادت بهم زنگ‌ میزنه

وگرنه هر وقت بیار میشد نتشو باز میکرد

بلکه یه بار من دلم میخواست بی وقت صداشو بشنوم.

خیلی از این یه بارها دلم خواست، اما همیشه بسته بود.

147...